اشاره:
خشونت اقتصادی پدیدهای پنهان و ویرانگر است که با استفاده از پول بهعنوان ابزاری برای کنترل، استقلال مالی و اجتماعی افراد را محدود میکند و تبعات گستردهای بر زندگی زنان و مردان میگذارد. این نوع خشونت، ریشههایی عمیقی از آموزشهای کودکی تا ساختارهای فرهنگی و اجتماعی دارد و نقشهای کلیشهای و نگاه ابزاری به منابع مالی را تقویت میکند. «عطیه بابایی» مخاطبشناس، در گفتوگویی صریح با ما از پیامدهای این معضل بر روابط انسانی، فشارهای اجتماعی و فرهنگی بر هر دو جنس و راهکارهای عملی برای کاهش این آسیبها سخن میگوید.
لطفاً ابتدا تعریف خودتان از خشونت اقتصادی را توضیح دهید.
خشونت اقتصادی یک مفهوم وسیع است که متاسفانه به اشتباه تنها به زنان نسبت داده میشود. درحالیکه این نوع خشونت به معنای استفاده ابزاری از منابع مالی برای کنترل افراد است. به بیان سادهتر، پول بهعنوان یک ابزار قدرت در جهت منافع شخصی بهکار گرفته میشود. این امر میتواند از تامین نیازهای اولیه زندگی مانند خوراک و پوشاک گرفته تا مسائل بزرگتر مانند امنیت و جایگاه اجتماعی افراد را تحت تاثیر قرار دهد. در طول تاریخ، دو عامل بهعنوان عوامل قدرت افراد، بهویژه پادشاهان، بوده است: یکی مال و اموال و دیگری جایگاهی که در آن قرار داشتند.
شما اشاره کردید که این نوع خشونت تنها بر زنان اعمال نمیشود. آیا میتوانید بیشتر توضیح دهید؟
قطعاً. خشونت اقتصادی بر هر دو جنس اعمال میشود، اما آثار آن در زنان و مردان متفاوت است. برای مثال، پسران از کودکی آموزش میبینند که وظیفه تامین مالی خانواده بر عهده آنهاست. اگر بخواهند به سمت علاقهمندیهای هنری یا شغلی بروند که درآمد کمتری دارد، از سوی خانواده و جامعه با این جمله مواجه میشوند: «تو باید شغلی انتخاب کنی که پولساز باشد.» این موضوع مردان را به سمت کارهایی سوق میدهد که شاید هیچ علاقهای به آنها ندارند. از سوی دیگر، دختران از کودکی یاد میگیرند که وابسته باشند. به آنها گفته میشود که پدر تا قبل از ازدواج و همسر بعد از ازدواج وظیفه تامین مالی آنها را بر عهده دارند. این تفکر نه تنها استقلال مالی زنان را محدود میکند، بلکه آنها را به شخصیتهایی وابسته تبدیل میکند که حتی در کوچکترین تصمیمات زندگی نیازمند تایید دیگران هستند.
این وابستگی چگونه در زنان ایجاد میشود؟
در فرهنگ ما میگویند «دختر عزیز شما تا زمانی که در خانه پدر و مادرت سکونت داری، پدر وظیفه دارد که معاش شما را تامین کند و زمانی که ازدواج کردی شوهر این وظیفه را بر عهده دارد.» همچنین در قوانین ما، شوهر وظیفه نفقه دادن دارد، به این معنا که تمام نیازهای اساسی و حیاتی یک فرد، شامل مسکن، خوراک، پوشاک و پول تو جیبی، توسط همسر تامین میشود. بنابراین، زنان با این تفکر رشد میکنند و ما به هر دو جنس، زن و مرد، آسیب میزنیم.
در واقع پیشنهاد میشود ما زنان را به سمت کسب مهارت های اقتصادی و افزایش هوش مالی سوق دهیم.
چه آسیبهایی در این میان رخ میدهد؟
در واقع، در این فرهنگ ما توجهی به احساسات، انسانیت، هویت و استعدادهای مرد نمیکنیم و در مقابل نیز نسبت به تمام المانهای احساسی و هویتی زن بیتوجه هستیم. هر دو طرف به یک اندازه آسیب میبینند. زمانی که قدرت اقتصادی در دستان یک نفر باشد، بستر خشونت اقتصادی فراهم میشود.
مصادیق بارز خشونت اقتصادی چیست؟
اگر در لایههای عمیقتر توجه کنیم، برخی از آسیبهای اجتماعی، بهویژه در حوزه زنان، به دلیل مشکلات معیشتی و اقتصادی صورت گرفته است. این خشونت بسیار ظریف و در ابعاد مختلف زندگی افراد جاری است.
الگوی اقتصادی مردان در این میان چگونه است؟
مرد تا وقتی که کودک است، زندگیاش تامین میشود، اما همچنان بدون توجه به سلایق و مهارتهایش برای کسب روزی پرورش پیدا میکند و در ادامه به سمت کارهایی سوق داده میشود که تقریباً از بابت اقتصاد و درآمدش مطمئن باشد. از طرفی، ارزشمندی یک مرد به پولی که دارد تعریف شده است و حتی مردانگی، عرضه و توانمندی او را با این موضوع میسنجند. به همین خاطر است که پدیدههایی مانند شوگر ددی، شوگر مامی و آهنپرستی خانمها در جامعه شایع شده است. در واقع، تصور عموم این است که اگر پول در جیب باشد، دیگر اهمیتی ندارد که زشت باشی، پیر باشی یا هر عارضه و مشکل دیگری داشته باشی. در این میان، احساسات، هیجان، وجودیت و هویت مرد نادیده گرفته میشود.
آیا این امر زندگی خانوادگی مردان را نیز تحت تاثیر قرار میدهد؟
بله، مردان بعد از ازدواج تلاش میکنند تا ساعتهای کاری زیادی داشته باشند تا بتوانند مخارج خانه را تامین کنند. اغلب، خانه برای مردان بعد از ازدواج به محلی مانند خوابگاه یا رستوران تبدیل میشود و در نهایت تمام احساسات، هیجان و زندگی نرمال این فرد به دلیل اعمال خشونت اقتصادی دچار خدشه میشود که ناشی از دیدگاه غلط رایج در خانواده است. در ادامه، همسر و فرزند یک زندگی سرد، مکانیکی، روتین و قابل پیشبینی را طی میکنند که بستر هزاران آسیب میشود.
خشونت اقتصادی در زنان را چگونه ارزیابی میکنید؟
زن خانهدار احساس میکند که پول ابزار قدرتمندی است و به دلیل عدم کسب آن عزت نفس خود را از دست میدهد و مجبور میشود فردی وابسته باشد. از طرفی دیگر، بهخاطر بستری که ایجاد شده به خودش حق اعتراض کردن و حتی تعامل و صحبت کردن نمیدهد. این امر باعث میشود که حتی دیگر عشق و احترام نخواهد و همواره خود را مدیون میداند.
ریشههای این تفکر در کجا نهفته است؟
این دیدگاه ریشههای فرهنگی و تاریخی عمیقی دارد. هزاران سال است که نقش زنان در جامعه به دو بخش مادری و همسر بودن خلاصه شده است. هیچ توجهی به توانمندیها، استعدادها و حتی حقوق اقتصادی و اجتماعی آنها نشده است. این نگاه همچنان پیامدهای خود را در جامعه امروز نشان میدهد، اگرچه خوشبختانه در حال کمرنگ شدن است.
آیا این نوع خشونت پیامدهای اجتماعی هم دارد؟
بله، خشونت اقتصادی میتواند به افزایش خشم عمومی و سرخوردگی اجتماعی منجر شود. تصور کنید یک خودرو یکشبه صد میلیون تومان افزایش قیمت پیدا میکند و هیچ توجیه و چارچوب قانونی وجود ندارد. وقتی افراد نمیتوانند برای آینده خود برنامهریزی کنند یا از حقوقشان دفاع کنند، در این میان پول به یک ارزش و قدرت جدی در جامعه تبدیل میشود و ابزار سوء استفاده را فراهم میکند، این خشم بهراحتی به زیردستانشان منتقل میشود که معمولاً زنان و فرزندان هستند. بهترین هدف این خشم، زنان هستند که وابستگی عاطفی بالایی دارند، از طرفی در فرهنگ ما شوهر قدیس است.
چرا این الگو شکل گرفته و چرا این حس بین زنان ایرانی شایعتر است؟
این الگوها در خانوادههای سنتی و مذهبی که شوهر عملاً قدیسه است بیشتر دیده میشود. مرد به جهت تمکن مالی به سمت خشونت اقتصادی میرود و خود را نانآور خانواده میداند. در چنین شرایطی، اگر زن بخواهد مستقل عمل کند یا از شوهرش درخواست چیزی داشته باشد، احساس میکند که او را از مقام نانآوری و مدیریت خانواده پایین میآورد. این فشار و تنشهای اجتماعی باعث میشود که زنان به تدریج در موقعیتهای بسیار دشوار قرار گیرند، زیرا از یک طرف از نظر مالی وابسته هستند و از طرف دیگر، نمیتوانند به راحتی خواستههای خود را مطرح کنند. این وضعیت میتواند به ضعفهای روانی و در نهایت به ناتوانی در اتخاذ تصمیمات مهم در زندگی منجر شود.
پس بهطور کلی، نقش رسانهها در این میان چگونه میتواند باشد؟
رسانهها میتوانند نقش بسیار مهمی در آگاهیبخشی و تغییر نگرشها ایفا کنند. باید فرهنگ جدیدی را ترویج دهند که در آن نقش هر فرد در جامعه، صرفنظر از جنسیت، از استقلال مالی، مشارکت اجتماعی و آزادیهای فردی برخوردار باشد. علاوه بر این، رسانهها باید در تبلیغات خود از تصاویری استفاده کنند که برابری و احترام متقابل را ترویج دهند، نه تصاویری که زنان را صرفاً در قالب مصرفکننده یا مردان را در قالب نانآور یکبعدی نشان دهند. همچنین، از طریق آگاهیرسانی و ارتقای سطح سواد رسانهای، میتوانند به ترویج مباحث اقتصادی و اجتماعی کمک کنند و این فرهنگ را ایجاد کنند که پول نباید بهعنوان ابزاری برای کنترل و اعمال فشار بر دیگران استفاده شود.
در نهایت، چه پیشنهادی برای کاهش خشونت اقتصادی دارید؟
اولین قدم این است که در سطح اجتماعی و فرهنگی، نگرشها تغییر کند. باید ارزشها و اصول اقتصادی را از نظر جنسیتی از هم تفکیک کرد و افراد را تشویق به داشتن استقلال مالی و حق تصمیمگیری برای زندگی خود کرد. دولتها نیز باید قوانینی را تصویب کنند که دسترسی به منابع مالی را برای همه افراد یکسان کند و از هرگونه تبعیض اقتصادی در خانوادهها جلوگیری کنند.
همچنین، آموزش مهارتهای مالی و اقتصادی به زنان و مردان در جوامع مختلف میتواند به کاهش وابستگیهای مالی و در نتیجه کاهش خشونتهای اقتصادی کمک کند.